- طاق زدن(کَ دَ)
طاق ساختن. ساختن بنای طاق را. تسقیف. سقف زدن
معنی طاق زدن - جستجوی لغت در جدول جو
- طاق زدن
تاک زدن آسمانه زدن گنبد زدن طاق ساختن سقف زدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(خوَدْ / خُدْ سَ کَ دَ)
لغت نامه دهخدا
طپق زدن اسب. از مچ پای لغزیدن. به هم سائیدن دو مچ پای از داخل.
- طپق زدن زبان، حرفی را بجای حرفی دیگر ادا کردن، چنانکه ’لام’ را بجای ’را’
- طپق زدن زبان، حرفی را بجای حرفی دیگر ادا کردن، چنانکه ’لام’ را بجای ’را’
زلغ زدن چل زدن انجام دادن عمل جلق. توضیح این عمل بین دو زن بوسیله مالش اعضا تناسلی انجام شود آنرا طبق زدن نیز گویند
تپغ زدن کند زبانی تپق زدن زبان کسی. گرفته شدن زبان او نادرست ادا کردن کلمات: (فلانی زبانش تپق زده بجای طفل (طلف) گفت)
بنوبت خود بازی کردن، ادعای امری کردن، نقش نشستن به مراد بهدف رسیدن
ساز بستن ساز دادن ساز نواختن، یا ساز زدن به کام کسی به کام و مراد او بودن
بانگیدن بانگ زدن به آواز بلند درکویها و برزنها امری را به اطلاع عموم رسانیدن ندا در دادن
پارسی است تبگ زدن هماغوشی زنان و همسایی تبگ های خویش مالیدن دو زن شرم خود را به یکدیگر سحق مساحقه
تنها شدن، تک شدن، جدا شدن، مهجور گشتن، یگانه شدن، بی همتا گشتن
هم جنس بازی کردن، سحق، مساحقه کردن (زنان)